به نامِ آن خدایِ پاکِ سبحان | که از خاک آفرید اینگونه انسان

برای رسیدن  به جواب این سوال که چگونه در عالم منشاء اثر باشیم، ابتدا باید پاسخ سوال مهمی را بدهیم، اینکه اصلا هدف خدا از خلقت ما چه بوده ؟

اول باید بگویم هر فرد عاقل و حکیمى که کارى انجام مى‌دهد، هدفى براى آن در نظر دارد،  خداوند که از همه عالم‌تر و حکیم‌تر است، و با هیچ کس قابل مقایسه نیست. پس در جواب اینکه چرا انسان را آفرید،  فکر میکنید کمبودى داشت که با آفرینش «انسان» بر طرف مى‌شد؟! آیا نیازى داشته که ما را براى پاسخگویى به آن آفریده است؟!.

بدون شک در نهایت به این نتیجه میرسیم که جواب این سوال  به خود مخلوقات بر مى‌گردد، چیزی که مایه کمال خود آنها است، چون نهایت ما به سوی خودش میریم.

چندی پیش در  جلسه‌ای، نقل قولی  از عالمی گفته شد که خیلی جای فکر داشت. گفته این بود که :(( حیرت‌آورترین پدیده، عظمت مخلوقات خدا نیست، چرا که ناشی از قدرت خداست و این چندان تعجبی ندارد، آنچه بیش از هر موضوعی در عالم موجب حیرت است، علاقه وافر این خدای با عظمت و پرقدرت به انسان است که باعث شده تمام عالم را برای آن  بیافریند و اولیاء و ملائک و هر آنچه در هستی هست را برای راهنمایی و هدایت و خدمت کردن به او در اختیارش  بگذارد.))

فکرش را بکنید ما را اشرف مخلوقات و سرور همه کرده ،قدرت تفکر و تصمیم گیری و انتخاب را فقط در  عالم به ما داده تا هر طور دوست داریم زندگی کنیم،  خدا فقط به ما گفته، تو از من هستی و در نهایت هم به من برمیگردی. این یعنی فنا نا پذیری، که این قابلیت را هم فقط در وجود انسان گذاشته است. 

پس با این حساب مهم است که همه ما بدانیم آخر این زندگی پایان حیات ما نیست بلکه مرگ پدیده ایست که سبک زندگی ما را متحول کرده و از این دنیای مکان و مادی و بعد جسمانی وارد بعد دیگری  از انسانیت میکند تا بتوانیم سیر تکامل را در عوالمی  مثل لامکان و لا زمان طی کنیم تا در نهایت الیه راجعون اتفاق بیفتد  و انسان به اصل خویشتن برگردد. 

و حالا  مهم‌ترین مسئله در زندگی ما انسان‌ها این است که یا باور نداریم که زندگی‌های بعدی هست یا به میزان اهمیتشان پی نبردیم  و نمی‌دانیم که هر آنچه که ما اینجا می‌کاریم ماحصلش را در دنیای‌های بعدی برداشت می‌کنیم.

و اثر کاشت ما با نتیجه برداشت در عوالم بعدی مشخص می‌شود.

و حالا برای اثبات این گفته ها از کتاب الهی و قانون بشریت یعنی آیات قرآن کمک میگیریم. 

آیاتی هست که میگوید خداوند کسى است که هفت آسمان را آفریده، و از زمین نیز مانند آن خلق کرده است، فرمان او در میان آنها نازل مى‌شود، تا بدانید خداوند بر هر چیز توانا است، و علم او بر همه موجودات احاطه دارد.

و آیاتی که میگوید او کسى است که مرگ و زندگى را آفرید، تا شما را آزمایش کند که کدامین نفر بهتر عمل مى کنید»؟ در اینجا مسأله آزمایش و امتحان انسان‌ها از نظر «حسن عمل» است که به عنوان یک هدف معرفى شده است. 

و همچنین آیاتی که برای هدف خلقت، تنها روى مسأله «عبودیت و بندگى» تکیه مى‌کند، و با صراحت تمام، آن را به عنوان هدف نهائى آفرینش انسان عنوان کرده و میگوید من جن و انس را نیافریدم مگر برای عبادت کردن.

و حالا با در کنار هم گذاشتن این آیات به این نتیجه میرسیم که علم و آگاهى از قدرت و علم خداوند به عنوان هدفى براى آفرینش آسمانها و زمین و آنچه در آنها است میباشد،  یعنی هدفش از آفرینش هستی نشان دادن علم و قدرتش است. 

و مسأله «علم و دانش» و «امتحان و آزمایش» اهدافى هستند که در مسیر «عبودیت» و نحوه بندگی کردن ما قرار مى‌گیرند، یعنی هدف از وجود علم دانشش، خلق هستی بوده که در هر ذره اش درسی نهاده و اینکه ما از  هر  آنچه هست با معرفت استفاده کنیم و در هر لحظه از زندگی که تحت آزمایش هستیم از این درسها که اسرار خلقت در هر ذره اش نهفته استفاده کنیم و آگاه تر شویم و خوب مسلما هر که آگاه تر موفق تر 

حالا این امتحانات چیست؟ امتحاناتی که میزان عبودیت و بندگی ما را ثابت میکند. 

چون  فهمیدیم که هدف از خلقت  ما، این است که براى عبادت پروردگار آفریده شده‌ایم.

 و در اینجا مهمترین مسئله این است که بدانیم «حقیقت عبادت» چیست؟

آیا منظور تنها انجام مراسمى مثل  رکوع و سجود و قیام و قعود و نماز و روزه  است؟ یا حقیقتى است ماوراء اینها؟ هر چند عبادات رسمى، همگى واجد اهمیتند و هر کدامشان گنجینه ای از اسرار خوشبختی ما را با خود دارند.

ولی برای جواب کامل به این سؤال، اول باید مفهوم کلمات«عبد» و «عبودیت» را بدانیم.

«عبد» از نظر عربی، به انسانى مى‌گویند که سر تا پا تعلق به مولا و صاحب خود دارد، اراده اش تابع اراده او، و خواستش تابع خواست او 

و از طرفی دیگر، «عبودیت»  یعنی ـ اظهار آخرین درجه فروتنی در برابر معبود است، و به همین دلیل، تنها کسى مى‌تواند معبود باشد، که نهایت اکرام را کرده است، و او کسى جز خدا نیست.

بنابراین «عبودیت»، نهایت اوج تکامل یک انسان و قرب او به خدا است. نهایت تسلیم در برابر ذات پاک او است.

 اطاعت بى‌قید و شرط و فرمانبردارى در تمام زمینه هاست.

و بالاخره «عبودیت» کامل آن است که: انسان جز به معبود واقعى یعنى کمال مطلق، فکر نکند و جز در راه او قدم بر ندارد.

و این  هدف نهایى آفرینش بشر میباشد که خدا براى رسیدن به آن، میدان آزمایشى فراهم ساخته و بستری از آگاهى برایش مهیا کرده و درکنارش قدرت تفکر و تعقل و در نهایت تصمیم گیری به انسان داده و فرمود:(( این گوی و این میدان و حالا بندگی ات را ثابت کن.)) حالا هرچه تلاش برای آگاه شدن بیشتر، موفقیت بیشتر و عبودیت بهتر و در نهایت در آزمون موفق تر.

حالا میفهمیم چرا ائمه ما اینقدر سفارش به یادگیری علم داشتند و اهمیت آن در اسلام آن قدر زیاد است که طلب آن را بر هر مسلمانی واجب دانسته تا جاییکه پیامبر اکرم (ص)می فرمایند: “طلب العلم فریضه علی کل مسلم”؛ یعنی جست و جو و تحصیل علم بر هر مسلمانی فرض و واجب است و تفسیر حدیث این است که یکی از فرایض و واجبات اسلامی در ردیف سایر واجبات تحصیل علم است. 

حالا دلیلش را  فهمیدیم که هر چه ما عالم تر باشیم در امتحانات بندگی مقبول تریم در ضمن زندگی با کیفیت تری را هم تجربه خواهیم کرد.

و حالا نکته مهمی که دانستن و عملکردن به آن مکمل این موضوع میباشد این است بدانید، یکی از مهمترین ارکان رشد، این که هرچه  یاد گرفتیم به دیگران هم آموزش بدهیم و در واقع زکاتش را بپردازیم وهمان طور که میدانیم  زکات علم نشر علم است و اگر مشتاق رشد بیشتر هستیم باید داشته های خود را با دیگران به  اشتراک بزاریم و به شدت از احتکار معلوماتمان حذر کنیم و در کنار هم به مسیر کمال ادامه بدیم . چون مسیر کمال مسیری در وحدت است نه در کثرت و اگر غیر از این بود ائمه وقتی خودشان آگاه میشدند به تنهایی به مسیر کمال خود ادامه میدادند نه اینکه حالا بسته به شرایطشان هر کدام این همه سختی و آزار را متحمل شوند تا دیگران را هم آگاه کنند. 

در اینجا لازم به ذکر است که بدانید، یاد دادن ارزشی برابر  یاد گرفتن دارد، تا جاییکه حضرت محمد (ص) میفرمایند:(( من برای آموزش دادن فرستاده شدم.))

برای بررسی این موضوع باید بگویم، ما چه چیزی را به یکدیگر یاد میدهیم؟ دقیقاً چیزی که یاد گرفتیم و همین میزان علم و داشته های ماست که نشان دهنده میزان قبولی ما در امتحان عبودیت است. ببینید میزان علم ائمه را با میزان آگاه کردنشان و  قبولی در امتحاناتات عبودیتشان را با  با افراد معمولی مقایسه کنید و به همین شکل  عبادت را در خدمت به خلق برای ما معنی کردند و چه زیبا گفت مرحوم شیخ بهایی رحمت الله علیه که

همه روز روزه بودن همه شب نماز کردن

همه سال حج نمودن سفر حجاز کردن

ز مدینه تا به کعبه سر و پابرهنه رفتن

ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن

شب جمعه ها نخفتن به خدای راز گفتن

به خدا که هیچکس را ثمر آنقدر ندارد

که به روی نا امیدی در بسته باز کردن 

حالا به نظر شما عبادتی بالاتر از علم اندوزی و پرداخت زکات آن به شکل علم آموزی و خدمت به خلق خدا هست؟ 

و اینجاست که به اهمیت اثر گذاری مثبت خصوصا از جنس آگاهی پی میبریم و میفهمیم کسب علم و دانش و آموزش دادن یکی ازبهترین عبادت هاست چون هم مسیر کمال که فقط بسته به این دنیا نیست رو با کیفیت بیشتری طی میکنیم که ناگفته هم نماند، حتی زندگی دنیوی را شامل میشه و هم با یاد دادن آن به دیگران در جهت نجات بشر و خدمت به خلق قدمی اساسی برداشتیم و حالا اینکه این مسیر به نوعی مسیرمعنوی هست که آثار اخروی هم در بر دارد.

بعضی از انسانها پای هدف گذاری که می‌رسد، بیشتر اهدافشان در نهایت به مادیات ختم می‌شود، که این امر اشکالی ندارد و اصلاً باید باشد چون ما بخواهیم یا نخواهیم بعدی بنام جسم داریم که نیازهای مادی دارد و ما باید از او نگهداری کنیم و بهترین لذتها را به او بدهیم  ولی خوب این برای بعد مادی و زندگی در اینجاست به درد زندگی های بعدی نمیخورد. اینجا هر چقدر غذای خوشمزه بخوریم، خانه بزرگ داشته باشیم، لباس خوب بپوشیم، ماشین خوب داشته باشیم و ... در  عالم بعدی کارایی ندارد چون آنجا دیگر بعد جسمانی وجود ندارد و اینجاست که یک نکته مهم را باید متذکر شوم، اینکه وجود اهداف معنوی که قبلاً به آن اشاره شد، در کنار همین اهداف مادی از ما فردی ثروتمند خواهد ساخت و به موفقیت ما حتی در این دنیا معنی میدهد و احساس ارزشمندی میکنیم  و حالمان خوب میشود و اینجاست که در مسیر رسالت الهی قرار میگیریم.

اگر هدف‌ها ی انسان خالی از معنویت باشد، حتی اگر هم به آنها برسد، به موفقیت حقیقی نرسیده. البته که فرقی هم ندارد که با چه ظاهری در نگاه مردم باشد، ثروتمند یا سیاستمدار، ورزشکار یا هنرمند، نویسنده باشد یا فیلسوف. خیلی از افرادِ مشهور و محبوب در ظاهر موفقند ولی ممکن است در حقیقت این طور نباشد. آیا می‌دانستید بسیاری از همین انسان‌های مشهور و ظاهراً موفق، گرفتار افسردگی‌اند؟ آبراهام لینکلن، رئیس جمهور افسانه‌ای آمریکا و چارلز دیکنز، نویسنده معروف، هر دو افسردگی شدید داشتند. بتهوون و لئو تولستوی، اولی موسیقی‌دان و دومی نویسنده که هر دو بسیار مشهورند، کارشان به خودکشی کشید. هیتلر سیاستمدار آلمانی، ارنست همینگوی نویسنده آمریکایی، رابین ویلیامز هنرپیشه آمریکایی، ونگوگ نقاش هلندی، آدولف مرکل میلیاردر و شیمی‌دان آلمانی، روبرت آنکه فوتبالیست آلمانی، ژیل دلوز فیلسوف فرانسوی و آلن تورینگ ریاضی‌دان، منطق‌دان و رمزنگار بریتانیایی و بسیاری از افراد مشهور دیگر که در این فهرست نیامده‌، انسان‌های معروفی بوده‌اند، اما نقطه مشترک این افراد این است که با همه جایگاهی که داشته‌اند با خودکشی از دنیا رفته‌اند. معروف بودند اما موفق نبودند؛ به ظاهر ثروتمند بودند اما واقعا نبودند و یک جایی در زندگی در انتخاب اهدافشان که منجر به ساخت مسیرهای زندگیشان میشد اشتباه کردند. یعنی اگر هم علم داشتند و اهداف علمی، اینقدر هدف معنوی و حرکت معنوی همزمان با آن نداشتند، که چنان دچار افسردگی و احساس پوچی و رکود شخصیتی شدند تا به ناامیدی رسیدند و گاهاً منجر به خود کشی هم شده، پس باید اعتراف کنیم که انسان‌های موفقی نبودند.

حالا که به اهمیت علم آموزی هم برای خودمان و هم به دیگران پی بردیم، بهتر است در کنار اهداف مادی، در اهداف معنوی خودمان تجدید نظری کنیم و اگر نداریم ایجادش کنیم و اگر داریم برای زودتر رسیدن به آنها راهکارهای جدید خلق کنیم. چون این نوع اهداف بزرگترین و زیباترین و اثر گذارترین عمل در مسیر رشد و کمال است.

فیلم قدرت بینش، دقیقا بیانگر  اهمیت موضوع اثر گذاری در عالم هستی ست هر چند به مقدار کم باشد. 

به گفته ایت ا.. طباطبایی که فرمودند اگر ته چاهی به اندازه پر کاهی عملی صورت بگیره روی کل هستی اثر گذار است و به قول بزرگان ما الاعمال بالنیات و شما از زمانی که حتی نیت کردید منشاء اثر در هستی هستید.

و در پایان جا دارد به یکی از مهمترین ویژگی افراد تاثیر گذار که کمک به موفق کردن دیگران است اشاره کنم.

 افراد موثر و با نفوذ با کمک گرفتن از داشته هاشان، دیگران را در مسیر رسیدن به موفقیت قرار می‌دهند چون میدانند که کمک کردن به دیگران، باعث ترقی خودشان هم می‌شود. بنابراین اگر می‌خواهید فرد تاثیرگذاری باشید، با آغوش باز با آنچه دارید به دیگران کمک کنید تا به اهداف و خواسته‌هایشان برسند و جا دارد در اینجا به چند نمونه از این انسانها اشاره کنم.

_ جاستین ماسک (Justine Musk)

او میگوید:(( هدف از زندگی ترویج استعداد‌ها و موهبت‌های خود و تلاش برای کسب دانش درونی و ارتقا روح‌‌تان در تمام مدت عمر است. این هدف، چیزی است که شما زمانی و در جایی انجامش می‌دهید و ماهیت شما را نمایان می‌کند و این خدمتی است که دیگران هم به شما می‌کنند.))

کسی که زندگی را اینطور می‌بیند، شخصی است که یک تصادف اتومبیل او را بیدار کرد. وقتی ۸ سال از زندگی مشترکش با کارآفرین برجسته، ایلان ماسک گذشت،  حس کرد که نقش او فقط یک همسر خوشگل و جذاب در حاشیه است. پس تصمیم گرفت در سایه‌ی همسر موفقش نماند و خودش رهبر داستان زندگی خودش باشد و امروز او یک نویسنده‌ی با استعداد، قدرتمند و پرشور و اثر گزار است. 

_ الکس بلک ول (Alex Blackwell)

او میگوید:(( هدف از زندگی عشق ورزیدن بدون توقع و رسیدن به این باور است که شما همیشه شایسته‌ی دریافت عشق هستید.))

الکس در آستانه‌ی طلاقش فهمید  که باید تغییرات اساسی در زندگی‌ خودش ایجاد کند. هر چند او نتوانسته بود ازدواجش را نجات دهد (و آن را تبدیل به یک چیز خوشحال‌کننده کند)، اما تصمیم گرفت تجربیاتش را در اختیار دیگران قرار بدهد. او در وبلاگ خودش، آشکارا و صادقانه تجربیات سفرهایش را برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگی با دیگران به اشتراک می‌گذارد. واین طوری  در ایجاد تحولی مثبت در زندگی افراد تاثیر میگذارد. 

_ جاشوا بیکر (Joshua Becker)

او میگوید:(( هدف از زندگی، خدمت به دیگران است.))

چند سال پیش، جاشوا و خانواده‌اش از شر بیش از ۷۰ درصد از اموال و دارایی‌های خودشان خلاص شدند. آنها فهمیده بودند که داشتن چیزهای کمتر به معنای زندگی بیشتر است. حالا این معلم مینیمالیست به افراد، در ساده‌تر کردن زندگی‌شان کمک می‌کند تا اجازه بدهند فضای بیشتری برای چیزهای واقعاً مهم‌تر باز شود. و با این 

آموزش تاثیر به سزایی در تحول ادراکی افراد از زندگی میگذارد.

حالا که متوجه اهمیت اثر گذاری و ارتباط آن با انجام عبادت شدیم چند نکته اساسی برای برقراری ارتباط موثر و فراهم کردن زمینه تاثیر گذاری بهتر در هر زمینه ای را به صورت مختصر عنوان میکنم.

_ صمیمیت ایجاد کنید

_ از تکنیک های زبان بدن استفاده کنید

_ اعتماد به نفس خود را تقویت کنید

_ شنونده خوبی باشید

_ از موفقیت دیگران خوشحال باشید

_ به موقع کمک کنید

_ دیگران را قضاوت نکنید

_ مهارت های ارتباطی را تقویت کنید

_دیگران را سرزنش و نصیحت نکنید

_ مثبت اندیش و خوش بین باشید

_ هوش هیجانی خود را تقویت کنید

_ نسنجیده حرف نزنید

_ اطمینان ایجاد کنید و به افکار و عقاید دیگران احترام بگذارید

با آرزوی روزهایی پر از تجربه ی شیرین تاثیر گذاری مثبت برای شما دوستان عزیزم😉